عبور چاپ
کتابها - آیینه


این حقیقت دارد

که زمین گرد و زمان باریک است

آینه رو به دل ابر سیاه

کدر و تاریک است

*

و زمین می چرخد

و زمان می گردد

آن چه خواهد که بماند از ما

صحبت خاطره است

*

و حقیقت این است

من و تو می میریم

و کفن های سفید

جامه ای بر تن ماست

*

و پس از آن تابوت

مدتی مسکن ماست

*

روی دوش دگران

می رویم تا لب گور

خاک سرد است ولی

همه همسایۀ ما

مردمی اهل قبور

*

چه بزرگ است زمین

که دلش

وسعت خوابیدن مارا دارد

*

باز خورشید بزرگ

میل تابیدن فردا دارد

*

باز هم نوزادی

بر زمین پای گذارد

امّا!

چرخۀ گیج زمان

همچنان می گردد

و زمین می چرخد

...

آن چه باقی ست عبور من و توست

...