تنهایی ماه چاپ
کتابها - آیینه


ماه هم تنها بود

صورت خندانش

پشت این شیشۀ تاریک

چه قدر زیبا بود!

*

ماه بر من خندید

من که آن روز دلم

دریا بود

*

موج موّاج تو هم پیدا بود

*

مثل یک دست

که یاری طلبد

دست من رو به دعای ملکوتی

وا بود

*

هر چه بود و همه جا

صحبت از

عاشق بی پروا بود

*

شاید آن ابر

همان ابر بزرگ

شاهد گریۀ بی همتا بود

پس چرا؟

نیمۀ پنهانی ماه

زیر ابری نگران تنها بود؟!

*

کاش آن لحظه

که باران بارید

همه چیز و همه جا را می شست

*

پشت این شیشۀ تاریک

دلم پیدا بود

*

فکر فردای پس از ظلمت را

در سرم غوغا بود

*

بر لبم زمزمۀ فردا بود

*

آه! فردا آمد!

باز باران بارید

ماه را فهمیدم

که چه قدر تنها بود!

...