کتابها -
دریچه
|
خانه ام آماده است ، آماده است
پرده ها آراسته ، پيراسته
ميوه هارا چيده ام بر روي ميز
ميهمانم مي شوي ناخواسته؟
...
آب پاشيدم به گلدانهاي خود
اينهمه گل ، زردو آبي و كبود
ظرفها را شسته ام با حوصله
ميهمانم مي شوي در صبح زود؟
...
گردگيري كرده ام اين خانه را
خستگي ها را بگير از دست من
اين كتاب شعر تقديم تو باد
ميهمانم مي شوي اي هست من ؟
...
پله هارا شسته ام ، جارو زدم
باز كردم گيره را از موي سر
عكس زيبايي زدم آن روبه رو
ميهمانم مي شوي با زنگ در؟
...
شيشه هارا پاك كردم روز پيش
با اميدي كه تو از ره مي رسي
چاي خوشرنگي برايت ريختم
ميهمانم مي شوي در بيكسي؟
...
خانه ام آماده است ، آماده است
غصه هارا برده ام از اين قفس
پاي تا سر اشتياقم ، آتشم
ميهمانم مي شوي اي همنفس؟
...
مي نشينم پشت در ،درانتظار
لحظه هاي مهرباني را ببين
تا بگويم خواب ديشب را به تو
ميهمانم مي شوي اي بهترين ؟
...
"خواب ديدم فرصت ديدار ماست"
لحظه هاي خسته و بي تاب شب
گر نمي آيي ، نمي آيي كنون !
ميهمانم مي شوي در خواب شب؟
...
|