روزهای هفته چاپ
کتابها - من و شمع


به تماشای چه اید؟

ای همه منتظران

نیست در سر هوس بال و پری

نیست در سینه هوای سفری

یک نفر گفت :

که باید برود

کوله بارش را بست

زندگی در چمدانش جا شد

خستگی هایش رفت

...

روزها مثل همند

همه تکرار همند

صبح و ظهر است و غروب

مثل یک بازی خوب

...

جمعه روز شستشوی زندگیست

*

زندگانی جاریست

آب ها سرشارند

سیب ها پر بارند

عاشقان بیدارند

غصه ها بسیارند

خواب دیدم شاید

قلب ها بیمارند

و گروهی شاید

حرف هایی دارند

...

خاک پیمانه پیدایش ماست

این حقیقت زیباست

...

گوش کن فردا را

مرد نقاش سخن ها دارد

گفت:

شنبه آبیست


جمعه هم بی رنگ است

روز بی همتاییست

*

زندگی تکرار است

آخرش تنهایيست

...