مهمان چاپ
کتابها - من و شمع


من در تو شکوفایم

ای گریه چشمانم

با خواب شب پیشین

من مست و خرامانم

*

در خواب تو پوشیدی

یک جامه نو بر تن

آهسته مرا خواندی

یک بوسه زدی بر من

*

در خواب تو می گفتی

یک بار دگر بنگر

مهمان تو ام اکنون

آهسته زدی بر در

*

من نیز به تو گفتم

ای عشق چه زیبایی

سبز است قدم هایت

مهمان فریبایی

...